فرشته ای به نام مادر
پیوند: http://Anafjeh.kowsarblog.ir
«فرشته تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد، تو عشق او را احساس خواهي كرد و شاد خواهي بود». كودك ادامه داد: (من چطور مي توانم بفهمم مردم چه مي گويند درحالي كه زبان آنها را نمي دانم؟) خداوند او را نوازش كرد و گفت : «فرشته تو زيباترين و شيرين ترين واژه هايي را كه ممكن است بشنوي در گوش تو زمزمه خواهد كرد و با دقت و صبوري به تو ياد خواهد داد كه چگونه صحبت كني.» كودك با ناراحتي گفت اما اگر بخواهم با تو صحبت كنم؛ چه كنم؟ اما خدا براي اين سوال هم پاسخي داشت «فرشته ات دستهاي تو را در كنار هم قرار خواهد داده و به تو مي آموزد كه چگونه دعا كني.» كودك سرش را برگرداند و پرسيد: «شنيده ام كه در زمين انسانهاي بد هم زندگي مي كنند؛ پس چه كسي از من محافظت خواهدكرد؟» فرشته ات از تو محافظت خواهد كرد حتي اگر به قيمت جانش تمام شود. كودك با نگراني ادامه داد: «اما من هميشه به اين دليل كه نمي توانم تو را ببينم غمگين خواهم بود.» خداوند لبخند زد و گفت: «فرشته ات هميشه درباره من با تو صحبت خواهد كرد اگر چه، من هميشه در كنار توهستم.» در آن هنگام بهشت آرام بود اما؛ صدايهايي از زمين بگوش مي رسيد. كودك مي دانست كه به زودي بايد سفر خود را آغاز كند، پس آنگاه سوال آخر را به آرامي از خداوند پرسيد: «خدايا! اگر بايستي هم اكنون حالا به دنيا بروم، لااقل نام فرشته ام را به من بگو.» خداوند او را نوازش كرد و پاسخ داد: « نام فرشته ات اهميتي ندارد ولي مي تواني او را «مادر» صدا كني.